ضمن سپاس از تشویق ومهر فراوان استاد ر. اعتمادی عزیز واساتید پیشکسوتم در مورد خاطراتم وتشکر از لطف بی پایان خوانندگان عزیز مجله جوانان میکوشم توصیه استادم یعنی جسارت وصداقت روزنامه نگاری را آویزه گوشم کنم
مصاحبه با ترنس استامپ بازیگر فیلم قابل بحث کلکسیونر
ترنس استامپ بازیگر برجسته سینما که اینروزها در 84 سالگی، هنوز از پرکارترین بازیگران سینما و تلویزیون است درآغاز سالهای 1970 برای حضور در فستیوال فیلم تهران به ایران آمده بود، اصولا اهل مصاحبه نبود، وقتی به شهرت و محبوبیت مجله جوانان آگاهی پیدا کرد و درباره آن تحقیق کرد آمادگی برای مصاحبه را اعلام کرد.
* اولین سئوال من درباره فیلم کلکسیونر بود که درایران او را به شهرت رساند واینکه فیلم کلکسیونر، محبوب همه سنین در ایران است.
گفت: بازی در این فیلم از افتخارات من در حرفه بازیگری ام بحساب می آید، چون کارگردان فیلم ویلیام وایلر از تواناترین و صاحب سبک ترین کارگردانان سینماست، من هیچگاه تصوراینکه دراین فیلم بازی کنم را نمی کردم چون آنروزها من یک بازیگر 27 ساله کم تجربه بودم ولی وایلر به من گفت من قبلا تو را در فیلم Billy Budd درسال 1962 دیده بودم.از بازیگری تو خوشم آمده بود، من حتی پیش بینی دریافت اسکار هم برایت می کردم ولی تو فقط کاندیدا شدی چون رقبای بزرگی داشتی ولی همان فیلم مرا واداشت برای این فیلم تو را برگزینم.
بازی دراین فیلم همان سال مرا صاحب جایزه بهترین بازیگر فستیوال کن کرد، یک پیروزی بزرگ برای من بود و درهای هالیوود را برویم باز کرد، بازی در فیلم هایی چون (1968) Blue و
(1967) Poor Cow هرکدام برای من فرصت مغتنمی بود تا توانایی خود را ثابت کنم.
* ماجرای عشق شما و جولی کریستی همه جا پیچیده بود. چرا که شما جولی را از چنگ دو سه سوپراستار دیگر درآوردید.
- من فکرمی کردم فقط نشریات آمریکایی بدنبال عشق و عاشقی بازیگران هستند، بهرحال من و جولی، دوران خوبی داشتیم، ما در فیلم دوراز اجتماع خشمگین Far From The Madding Crowd درسال 1967 همبازی شدیم. حضور 24 ساعته و سفرهای چند ماهه، ما را بهم نزدیک کرد، جولی زن بسیار فهمیده و پراحساس و البته اهل خانواده بود که من در پی آن شیوه زندگی نبودم و خیلی زود این رابطه تمام شد و حتی قرار بود در دو فیلم دیگر همبازی بشویم که میسر نشد.
* در مورد رابطه با “بریژیت بارد“ و عشق بزرگ زندگی تان جین شریمپتون چه می گوئید؟
- انگار من بجای کارنامه سینمایی ام باید کارنامه عشقی ام را با شما مرور کنم، ولی بشرط اینکه این آخرین سئوال در این باره باشد جواب میدهم.
رابطه با بریژیت باردو گذرا بود. او یک زن آشوبگر و سکسی و اغواگر بود، من هیچ هماهنگی و هم سازی با او نداشتم، چون اهل جنجال و عشق های داغ و تبلیغاتی نبودم، ولی همانطور که بعدها جولی بعنوان دوست خوب درآمد، بریژیت باردو هم دوست خوب شد.
اما در مورد جین شریمپتون سوپرمدل معروف باید بگویم، من حتی قصد ازدواج با او را داشتم، چون براستی عاشق جین بودم. ولی جین از ازدواج با من می ترسید، از حرفه من و از ارتباط من با زنان بسیار و بازیگران جورواجور واهمه داشت و سرانجام این رابطه بهم خورد، من خیلی غصه خوردم و حتی برای مدتی برای آرامش روحی ام به هند سفر کردم، یک سفر تجربی بسیار ارزشمند که از من یک فرد تازه ساخت و مسیر زندگیم راعوض کرد. من به دنیای معنویت و روحانی، به دنیای ماورای مادیات پا گذاشتم و شاید همین زندگی و سرنوشت مرا بسوی دیگری برد.
* شما و مایکل کین از دوستان قدیمی و بقولی یک روح در دو بدن بودید، چرا ناگهان این رابطه بهم خورد؟
- من و مایکل از دوران جوانی با هم دوست صمیمی بودیم و همه مراحل آن سالها را با هم طی کردیم، بیشتر شبها در هر محفلی و مجلسی ما با هم حضور داشتیم. مایکل بهترین راهنمای من در کار بازیگری بود، ضمن اینکه هر دو در یک شهر و یک محله بودیم، ولی متاسفانه فضای هالیوود و رقابت های این سرزمین ما را از هم جدا کرد ولی در نهایت مایکل همیشه بهترین دوست دوران جوانی من باقی خواهد ماند. یادتان باشد مایکل کین از چهره های ماندنی و تکرارنشدنی سینماست.
* شما به ایران آمدید، سرزمین ما را چگونه دیدید؟
- من حقیقت را بخواهید، ابتدا ایران را مثل عربستان تصورمیکردم ولی وقتی وارد تهران شدم، احساس کردم در لندن، در پاریس و در رم هستم شما سرزمین مدرن و زیبایی دارید ضمن اینکه یک تاریخ بزرگ 6 هزارساله نیز پشتوانه شماست.
من در اینجا تاریخ ایران را مطالعه کردم. من با مردمی آشنا شدم که 90 درصدشان تحصیلکرده، آگاه و مسلط به چند زبان هستند سرزمین شما دختران زیبایی دارد، بنظر من اگر این دخترها پایشان به فیلم های هالیوودی باز شود بیشترشان سوپراستار میشوند ولی نکته جالب اینکه من در هر مهمانی و مجلسی با دختران زیبای ایرانی روبرو شدم، شوهر و یا نامزد، دوست پسرشان از یک جایی سر درآورد، با خودم گفتم پس دخترهای مجرد شما کجا هستند.
من فرصت یافتم در تلویزیون اتاق خودم، برنامه ها و سریال های ایرانی را دیدم درعین حال فیلم های انگلیسی را به زبان فارسی تماشا کردم و کلی خندیدم چون بهرحال دیدن مایکل کین، ریچارد برتون، الیزابت تیلور و جولی کریستی و عمرشریف که فارسی حرف میزنند برایم بسیار جالب بود و گاه با صدای بلند می خندیدم بطوری که یکی از کارکنان هتل با تعجب بمن زنگ زد و پرسید طوری شده؟
دلم میخواهد یکبار دیگر به ایران سفرکنم، به آثار تاریخی شما سر بزنم، درباره تخت جمشید بسیار شنیده ام و کاش این بخت را داشته باشم.