پدرم همیشه سفارش میکرد سعی کنید با یک مرد واقعی ازدواج کنید، دنبال پسرهای هرزه و قرتی و بقول خودتان جذاب نروید، اینگونه پسرها را دخترها فاسد، ننر و هرزه می کنند. اینگونه پسرها، از کوچک کردن وسواری کشیدن ازدخترها لذت می برند. من و عایشه خواهرم اصولا دلمان یک زندگی آرام می خواست، مادر بودن را دوست داشتیم، از بخت بلند عایشه الکس یک مرد 45 ساله تاجراهل یونان به سراغش آمد و با شرایط پدرم، با عایشه ازدواج کرد و او را با خود به یونان برد ولی ازهمه ما قول گرفت برای جشن عروسی به آتن برویم و درضمن همه ساله یک ماه مهمان اش باشیم.
20 روز بعد ازیک مراسم ساده درپالم اسپرینگ، همه خانواده راهی یونان شدیم درمراسم عروسی عایشه شرکت کنیم. جشن با شکوهی بود، نیمه شب 20 قایق مهمانان را به میان آبها بردند درهمه قایقها، ارکسترو خواننده و رقصنده برنامه اجرا می کردند و پذیرایی مفصلی هم می شد.
درهمان جشن، بیش از5 جوان، میانسال، بزرگسال به من پیشنهاد ازدواج و دوستی دادند، و من همه را دست بسرکردم، چون نمی خواستم حرکتی انجام بدهم، که اعتبار خانواده را صدمه بزنم. تا آخر شب برادرزاده الکس به من پیشنهاد دوستی داد من پذیرفتم. داریان ازفردا مرا درهمه شهر گرداند، قرارشد همه روزه با من به گردش برویم به دیدن موزه ها، اماکن دیدنی، تاریخی و همچنین برای چند سفرکوتاه به جزایرآماده شویم. با عایشه حرف زدم، گفت شوهرم تعریف داریان را می کند و می گوید جوان تحصیلکرده ای است.
از بذل و بخشش و فروتنی داریان خوشم می آمد، او به همه دختران درون رستورانها، کشتی ها، هتل ها، انعام می داد، حتی به چند نفرشان قول داد شغل خوبی برایشان پیدا کند و برای من توضیح می داد که این دخترها و زنها ازخانواده های زحمتکش و آبرومندی هستند که بجای رابطه با توریست وخودفروشی، کارهای سخت انجام میدهند.
همین رفتار را درمورد مستخدمین خانه برادرش، ازآشپز، مستخدم، راننده گرفته تا پرستار پدر بزرگ و مادربزرگ شان. من با خودم می گفتم مردی این چنین مهربان و بخشنده باشد، قلب مهربانی دارد، میتواند بهترین شوهردنیا باشد. من تا چشم برهم گذاشتم داریان درآشپزخانه با آشپزها و مستخدمین بود، یا دخترانی که درخانه بزرگ برادرش باغبانی میکردند، یا آنها که به تمیزکردن اتاقها و خانه و حیاط واتومبیل ها مشغول بودند به همه سرمیزد به همه انعام میداد.
یکبار که به خانه پدر ومادرش رفتم دیدم که با مستخدمین خانه ناهارمی خورد، در تزئین میزناهار کمک می کند، من با چنین دیدگاهی به داریان علاقمند شدم و روزی که بر می گشتم، داریان گفت عاشق من شده و بزودی به آمریکا می آید تا با هم ازدواج کنیم. من به پالم اسپرینگ برگشتم ولی دلم در یونان ماند. هرشب با هم ساعتها حرف میزدیم، هردو ازعشق می گفتیم تا داریان به آمریکا آمد بدنبال او الکس و عایشه هم آمدند و مرا درمورد ازدواج با داریان سورپرایزکردند و گفتند همه تدارک آنرا دیده اند من باید فقط لیست مهمانان را بدهم من تازه فهمیدم داریان یک خانه شیک در منطقه وودلند هیلزدارد، که پسرعمویش درآن زندگی می کند و آنرا برای زندگی خودمان آماده ساخت و بیزینس جدیدی هم راه انداخت تا مرا هم سرگرم سازد. من پراز انرژی بودم، درخانه جدید یک سگ که همیشه آرزویش را داشتم به خانه آوردم، که بسیار با هوش بود، درست مثل یک آدم حرفهای مرا می فهمید و سایه به سایه من می آمد و با هرصدایی دراطراف خانه گوش هایش تیز می شد.
همان روزهای اول داریان دو تا مستخدم به خانه آورد، دو تا دختراسپانیش زیبا و خوش هیکل بودند، هردو اهل ورزش و یوگا بودند و مرا هم به جمع خود بردند، آخر روز، با هم یک ساعت و نیم راه میرفتیم و درضمن برنامه غذایی خاصی تهیه کرده بودیم. داریان هم خوشحال بنظر می آمد، سرمیز صبحانه وشام هم آنها می آمدند و من موافق بودم، چون دخترهای مودب و آداب دانی بودند.
با ده دقیقه فاصله، یکی ازدوستان قدیمی داریان با مادرش زندگی می کرد، داریان گاه به آنها سرمیزد و یکی دو بارهم ازدخترها خواست به خانه آنها بروند و به مادرش کمک کنند، که نشانه محبت و بیریایی ذاتی داریان بود. یکبار که من با دوستانم ازبعد ازظهر بیرون رفته بودیم، وقتی برگشتم، کمی داریان را آشفته دیدم، نگران شدم پرسیدم اتفاقی افتاده؟ گفت نه کمی دویده و طبش قلبش بالا رفت ولی مهم نیست، من کمی دچارتردید شدم، ولی بهرحال گذشت. تا دو هفته بعد نیمه شب بیدار شدم ازپشت پنجره دیدم، که داریان با یکی ازدخترها کنار استخر درحال کشیدن سیگار است، ناراحت شدم، به تلفن دستی اش زنگ زدم و گفتم داری زیادترازمعمول با این دخترها نزدیک میشوی گفت نگران نباش، من داشتم درباره تزئین یک اتاق برای فرزندی که بزودی خواهیم داشت حرف میزدم.
آن شب گذشت ولی دلواپسی من شروع شد، اینکه درپشت پرده رابطه بسیارنزدیک داریان و دخترها چه می گذرد. تا یکروز بعد از ظهرکه به خانه برگشتم، از داریان و دخترها خبری نبود، با سگم نیکی بیرون آمدم، نیکی مرا به سوی خانه دوست داریان برد، هم نگران بودم و هم هیجان زده، به راستی چه خبراست؟ چرا نیکی مرابه آنجا می برد. بجای اینکه زنگ خانه شان را بزنم، خانه را دور زدم، از پشت پنجره یکی از اتاقها، سایه هایی دیدم، که بنظرم آمد همدیگر را می بوسند. زنگ در را زدم، مادر دوستش در را باز کرد، پرسیدم داریان اینجاست؟ گفت توی اتاق پسرم هستند، بدون توجه به عواقب کارم به درون اتاق رفتم، از دیدن منظره ای برجای خشک شدم، داریان یا یکی ازدخترها و دوستش با دیگری مشغول عشقبازی بودند، همه ازجا پریدند، من ازاتاق بیرون رفتم و تا درون اتاقم همه راه را دویدم، درحالیکه فریاد میزدم و اشک می ریختم، نیکی به من چسبیده بود و انگار با من گریه میکرد.
آن شب داریان به خانه نیامد، ولی برای من یک پیام طولانی گذاشت، که خود را گناهکار میداند ولی ازنوجوانی به عشقبازی درحضوردیگران عادت داشته و بدلایلی ازمستخدمین خوشش می آید چون دو مستخدم ازبچگی او را بزرگ کردند! گفته بود نیاز به درمان دارد، عاشق من است، باید به یک تراپیست مراجعه کنیم، نمی خواهد مرا از دست بدهد، کاملاً به گناه خود اعتراف می کند. به من حق میدهد هرکاری دلم میخواهد درمقابل انجام دهم.
راستش من دو هفته است با خودم می جنگم، نمیدانم چه کنم؟ چگونه می توانم داریان را ببخشم؟ چگونه می توانم با این مشکل روانی اش کنار بیایم. من دخترها را اخراج کردم ولی این چاره کارنبود درمانده ام.
مهرانا – لس آنجلس
دکتردانش فروغی روانشناس بالینی و درمانگردشواریهای خانوادگی به بانو پردیس دوست سیبل پاسخ میدهد
با داریان برحسب تصادف آشنا شدید. او را مردی متفاوت ازسایرین دیدید. احساس دلسوزیها و بخشندگیهای او درشما انگیزه ازدواج با او را تقویت کرد. |پرسش این است که دراین قبیل موارد باید دید که دلیل این همه بذل و بخشش چیست؟.. چه لزومی دارد که آدمی به افرادی که نمی شناسد بخششی ازخود نشان بدهد که با دوستان پیشین خود داشته است؟ درهرحال برای شما پرسش میشود که مهربانی و ایثار داریان حل نکرده باشد. این یک ازدواج کاملا موفق از نظردوستان بود ولی در طی آشنایی و پس از ازدواج به واقعیت دیگری توجه کردید و آن این بود که داریان یک مرد (ویوریست) است اینک پرسش این است که او پیش ازآنکه به این موضوع پی ببرید با شما چه رفتاری داشته است. معمولا این افراد برای پیدا کردن (شریک) دست به اقدامات زیادی می زنند. ایجاد صحنه های دلپذیر، مهمانی های پراز جوانان دلخواه بخشی ازاین رفتار را تشکیل می دهد. اینک شما دربرابر مشکلی قرارگرفته اید که تحمل آن برای شما دشوار است. اگر پرسش این باشد که آیا داریان می تواند این دشواری را حل کند؟ پاسخ من این است که ارزیابی آن درجلسات روان درمانی امکان پذیراست. اما اگر حل این مشکل بسادگی امکان پذیرنباشد این شما هستید که باید برای آینده خود تصمیم بگیرید.