Issue# -۱۸۹۶ نسلی که به دنبال شو گر مامی است

شایان از: نوادا تا به یاد داشتم، زیر سقف خانه ما، همیشه پر از هوای عشق بود، پدرم مرد مهربان، دست و دلباز و عاشق همسر و فرزندان اش بود، ما 6 دختر و پسر هیچگاه تبعیض را میان مان احساس نکردیم، همه از … Read more about Issue# -۱۸۹۶ نسلی که به دنبال شو گر مامی است

Issue# -۱۸۹۵ بدنبال ریشه ام به ایران برگشتم

فرزاد از پورتلند پدر و مادر من، به جرات از مهربانترین ها بودند و هستند، من هیچگاه در زندگیم احساس کمبود نکردم، چون عشق فراوانی از سوی آنها نصیب من شد، آنها مرا در همه زمینه های تفریحی، ورزشی و … Read more about Issue# -۱۸۹۵ بدنبال ریشه ام به ایران برگشتم

Issue# -۱۸۹۴ ناگهان دخترم و شوهرم گم شدند

فروغ از کالیفرنیا من و منصور شوهرم ناگهان با 4 فرزند مسافر آمریکا شدیم، البته گرین کارت قرعه کشی، سبب این سفر شد. در نیویورک دو برادر من و در لس آنجلس، خواهران منصور سالها بود، زندگی می کردند و … Read more about Issue# -۱۸۹۴ ناگهان دخترم و شوهرم گم شدند

Issue# -۱۸۹۲ پسرم تحت تاثیر آن باور مذهبی، تا پای سربریدن ما آمد

نازنین از نیویورک "بردیا" پسر با استعداد و به روایتی به گفته یکی ازمعلمان دبیرستان اش، یک نابغه بود، که همه بچه های کلاس بخاطر هوشیاری در درس و امتحان، به او حسادت می کردند. من و شوهرم داوود تصمیم … Read more about Issue# -۱۸۹۲ پسرم تحت تاثیر آن باور مذهبی، تا پای سربریدن ما آمد

Issue# -۱۸۹۱ آن مؤسسه آموزشی قلابی، دخترم را تا پای مرگ برد

رفیضی از ایران خواندن گزارش زنان راه گم کرده ایرانی در ترکیه، مرا بر آن داشت، تا قصه دردناک دختر 25 ساله خودم را برایتان ایمیل کنم. خوب می دانم این مجله را نه تنها در خارج، بلکه بر روی آنلاین هزاران … Read more about Issue# -۱۸۹۱ آن مؤسسه آموزشی قلابی، دخترم را تا پای مرگ برد

Issue# -۱۸۹۰ به پدر مهربانت هیچ نگو، بگذار همچنان بتو افتخار کند

رامین از: نیویورک من 14 ساله بودم، که خاله ام از راز بزرگی برایم گفت، اینکه مادرم 4 ماه به همسری یک کارمند سفارت آمریکا در آمده و بعد بدلیل مخالفت شدید پدرش و بعد هم ماموریت تازه شوهرش، کارشان به … Read more about Issue# -۱۸۹۰ به پدر مهربانت هیچ نگو، بگذار همچنان بتو افتخار کند

Issue# -۱۸۸۹ در یک لحظه خانواده ای ویران شد

ژینا از لس آنجلس 12 سال بود، که خواهرم میترا و خانواده اش را ندیده بودم، ناخودآگاه نسبت به زندگی آرام و کسب کار موفق شان حسادت می کردم، اغلب این حس را در درون خود می کشتم و می گفتم داری نسبت به … Read more about Issue# -۱۸۸۹ در یک لحظه خانواده ای ویران شد

Issue# -۱۸۸۷ بردیا در سفر به ایران، همه ما را فریب داد و گریخت

ناهید از زبان قافله 5 نفره حرف میزند 12 سال پیش بود، رکسانا بهترین دوستم خبر از ورود بردیا همسایه سابق تحصیلکرده و ثروتمندشان در آمریکا داد، که برای انتخاب یک دختر خوب و نجیب به ایران آمده و می … Read more about Issue# -۱۸۸۷ بردیا در سفر به ایران، همه ما را فریب داد و گریخت

Issue# -۱۸۸۶ قصه قدیمی “در برابر عمل انجام شده” کار دستمان داد

مهداد از لندن من و نسرین در یک محله زندگی می کردیم، در خیابان فرشته تهران، با کلی همبازی و همکلاسی، که همه از طبقه مرفهی بودند، بدلیل روشنفکری خانواده ها، آخر هفته بطور دستجمعی به رستوران های معروف … Read more about Issue# -۱۸۸۶ قصه قدیمی “در برابر عمل انجام شده” کار دستمان داد

Issue# -۱۸۸۵ آن شب خانه و محله پر از پلیس و آتش نشانی و آمبولانس شد

ناهید از: سانفرانسیسکو 18 ... بعد از یکسال و نیم دوندگی، سرانجام آپارتمان مان را در شیراز فروختیم و من و شوهرم بهزاد و دخترم رویا به تهران آمدیم، تا با راهنمایی دوستان در ایران و آمریکا، برای آینده … Read more about Issue# -۱۸۸۵ آن شب خانه و محله پر از پلیس و آتش نشانی و آمبولانس شد

Issue# -۱۸۸۳ منوچهر بدنبال زن طناز و آشوبگر بود

شهرزاد مسافری از ایران 18 من با منوچهر از نوجوانی آشنا بودم، منوچهر در یک خانواده مرفه و مدرن، در همسایگی ما زندگی می کرد. خیلی دلش می خواست، من دعوت او را به سینما و یا آن زمان دیسکو بپذیرم، ولی … Read more about Issue# -۱۸۸۳ منوچهر بدنبال زن طناز و آشوبگر بود

Issue# -۱۸۸۲ وقتی زیبای اوکراینی وارد خانواده ما شد

پریچهر از وست لیک لس آنجلس 18 ناصر برادرم بعد از جدایی از همسرش مهتاب، قصد ازدواج مجدد نداشت. می گفت مهتاب چنان بلایی سر من بخاطر چشم و هم چشمی ها و زیاده خواهی هایش آورد، که یکروز احساس کردم دارم … Read more about Issue# -۱۸۸۲ وقتی زیبای اوکراینی وارد خانواده ما شد

Issue# -۱۸۸۱ سرگردانی از ایران و ترکیه، به کوبا، به کاستاریکا به آمریکا

نازلی از: اورنج کانتی 18 با شهریار همسرم و پسرم رشید دخترم زیبا، در شرایطی ایران را ترک کردیم، که تقریبا بیشتر اعضای خانواده هایمان به اروپا، کانادا و استرالیا و آمریکا کوچ کرده بودند، بیشترشان تا … Read more about Issue# -۱۸۸۱ سرگردانی از ایران و ترکیه، به کوبا، به کاستاریکا به آمریکا

Issue# -۱۸۸۰ ماموریتی برای شادی دل خاله فرزانه

مهران از نیویورک 18 فرزانه خاله ام را از همان کودکی دوست داشتم، چون به من محبت بسیار داشت و خانه اش پناه همه بچه های فراری از خانه فامیل بود، به همه ما میرسید، غذاهای خوشمزه می داد وحتی بعضی ها را … Read more about Issue# -۱۸۸۰ ماموریتی برای شادی دل خاله فرزانه