با موفقيت در سالن Plaza Del Sol نورتريج روي صحنه رفت
نمايش با پيام ها ي خاص، با بازيهاي خوب، كارگرداني خوب، ديدني است
يكشنبه شب گذشته، سالن Plaza Del Sol در دانشگاه نورتريج مملو ازجمعيت بود، جمعيتي كه در طي اجراي نمايش، لحظه اي از خنده دست نميكشيدند.
فريبرز داويديان ، بعنوان كارگردان و بازيگر، چند نمايش موفق در كارنامه خود دارد، ضمن اينكه بازيگر بسياري از سريال ها و فيلم هاي امريكايي هم بوده است،ولي نمايش تازه “Death” A very Serious Comedy يك نمايش به زبان انگليسي با ويژگيهاي خاص است، ظاهرا كارگردانان نمايش: جان كلمن و پال كوئين هستند ولي اين فريبرز است كه بانقش خود، توانايي هاي ويژه خود و رهبري صحنه ها،آنراكارگرداني ميكند.
قصه نمايش درباره يك بيزينس من بورلي هيلزي است كه بدنبال يك مشاجره – البته مالي- دچار سكته قلبي ميشود و زماني بخود ميآيدكه دوفرشته، كه البته هر دو سياهپوش و شبيه به ماموران جوخه اعدام هستند او را با خود ميبرند، كجا؟ به دروازه بهشت! ولي برخلاف انتظار ديويد دردروازه بهشت، يك بازجويي انجام ميشود و با توجه به سابقه كارها و گناهان ديويد، او از كنكور بهشت نميگذرد و خود بخود بايد راهي جهنم شود.
ديويد بهرحال حساسيت هاي ايراني خود را ازدست نداده، دراين مرحله هم چانه ميزند تا شايد ماموربازجويي ومواخذه را تشويق به يك تجديدنظر كرده و او را به بهشت راه بدهد! همزمان مامور بهشت به او يك جعبه ميدهد كه با گشودن اش، روحش پرواز ابدي خود را آغاز ميكند ولي ديويد جرات گشودن آنرا ندارد.
صحنه هاي برخورد ديويد با فرشته ها، يا مامورين آن دنيا، ديدني است چون ديويد تشنه زيبايي و عرياني وعشوه گريهاي زنانه، حركاتي از خود بروز ميدهد، كه هم تماشاگر را ميخنداند و هم نمايي ازشخصيت دروني بسياري از مردان مادي و سطحي و دنيا پرست را نشان ميدهد. از سويي ديويد بمرور بخود ميآيد، دلش ميخواهد دوباره زنده شود، يا به زمين برگرددو بكلي زندگيش را دگرگون سازد، كه خوشبختانه ظاهرا از خواب ميپرد و همسرش را در اتاق ميبيند، دلش ميخواهد با همسرش به سفر برود، از روزگار لذت ببرد، ولي همسرش ميگويد متاسفانه دير است! چرا دير؟! چون در واقع ديويد مرده است و همسرش اورا دعوت ميكند تا در مراسم خاكسپاري و ختم خودش شركت كند.
بدبختانه ديويد خواب نبوده، او مرده است، جاي ترديد هم نيست، حالا ديويد دستپاچه شده ميكوشد تا شايد همه چيز را تغيير بدهد، ولي ميفهمد كه براستي دير است.
حضور ديويد در مراسم خاكسپاري و ختم اش، از صحنه هاي ديدني نمايش است، سخنراني او، اعترافات تكان دهنده اش، اينكه چه بر سر همسايه ها ودوستان و رقباي خود آورده است؟ همه چيزها، سرمايه ها و اندوخته هايي را كه از خانواده پنهان كرده است!
ديويد حتي دراين مرحله هم قادربه گشودن ا~ن جعبه كه روح اش در آن جاي دارد، نيست، يعني در واقع حاضر به تن دادن به سفر ابدي نيست.
بازي فريبرز داويديان هنرمندانه و حساب شده و بسيار ظريف است او با اين نمايش خود را در تاتر كمدي بطور جدي جا انداخته است، ركسانا رستگار در نقش همسر ديويد، روان و هنرمندانه بازي ميكند، ركسانا باقامت بلند و اندام كشيده اش در لباس تيره، همه پيام هاي ويژه همسر ديويد را امضا ميكند، زناني كه با همه امتيازات در كوران خست و مادي گرائي شوهران شان گم ميشوند. لوك رايت، لورن پاركينسون و پيرعادلي، بازيهاي خوب و دلنشيني ارائه ميدهند، بازي پير عادلي در نقش يك رباي شيرين و پر تحرك و جوان پسند، تماشاگر را با نوع و شيوه تازه اي از بازيگري روبرو ميكند.
نور و صدا حساب شده با بهره از تكنيك هاي جديد،هماهنگ نمايش بود. صحنه هاي موزيكال نمايش درنوع خود ديدني بود، فريبرز در اين صحنه ها هم زيبا عمل كرده بود.