در آن سالن 1500 نفره در استانبول
در برابر پنجه هاي فريد فرجاد مات شدم
جناب مهدي ذكايي سردبير محترم مجله جوانان
با درود و خسته نباشيد به شما و همه همكاران خوب شما.
مطلبي كه ميخواهم به اطلاع شما و ديگر هموطنان عزيزم برسانم اتفاق جالبي است كه ماه گذشته در تركيه اتفاق افتاد و من حيفم آمد كه در جريان كنسرتهاي فريد فرجاد در تركيه هستيد و اينكه مدت 3 سال است كه فريد فرجاد مرتب در شهرهاي مختلف تركيه برنامه دارد و خيلي موردتوجه مردم تركيه قرار گرفته و مرتب دعوت ميشود براي اجراي كنسرت چه برنامه هاي دانشگاهي و چه برنامه هاي كنسرت عادي كه هميشه مملو از مشتاقان ويولون فريد بوده است. يكي از دلائل نوشتن اين نامه هم كنسرت هاي او وانعكاس آن در مطبوعات و تلويزيونهاي تركيه و تجليل از اين هنرمند ايراني است و باز دليل ديگر اينكه بطور خيلي جدي پي گير فعاليت هاي اين هنرمند بوده و هستم.
حدود دو هفته پيش به پيشنهاد يكي از دوستان اهل تركيه به كنسرت فريد فرجاد رفته بودم، البته من باكارهاي فريد فرجاد كه بنام آلبومهاي آنروزها كه روي سي دي ضبط شده آشنا بودم ولي نميدانستم كه فريد قرار است كنسرتي در استانبول تركيه كه من ساكن آنجا هستم داشته باشد. ولي به هرحال با خوشحالي فراوان به اين كنسرت رفتيم.اول لازم است بگويم كه كنسرت به معني واقعي كنسرت بود چراكه من برداشتم از كنسرتهاي ايراني چه در تركيه و چه در اروپا جور ديگري بود چون معمولا كنسرتهاي ايراني ها هميشه حالت ديسكو دارد يعني جماعت مـشـروب مـيـخـورنـد و ميرقصند و شام و خوشگذراني هاي آنچناني كه خب به جاي خودش بد هم نيست ولي اطلاق كلمه ديسكو شـايـد جالب باشد در مورد اين برنامه ها بگذريم. برنامه بسيار مرتب و سرساعت شروع شد البته لازم است بگويم سالن حدود هزار و پانصد نفر گنجايش داشت كه وقتي با دقت نگاه كردم صندلي خالي نديدم كه خيلي باعث خوشحالي من شد. در اين كنسرت من ايراني حدود يكساعت ونيم چنان غرق در موسيقي ناب ايراني كه از پنجه هاي فريد تراوش ميكرد بودم كه واقعا نفهميدم كه كي برنامه تمام شد، با خودم گفتم چه اتفاقي بود! اين فريد فرجاد كي است ؟ تا حال كجا بود؟ بعد از اينكه برنامه تمام شد تازه متوجه شدم كه چه صف طولاني از جماعت منتظرند براي گرفتن عكس وامضا.
چه جوانهايي ديدم كه ويولون هاي خود رابراي امضا به فريد ميدادند با چه سپاسي و با چه قدرداني وچه باحوصله بود اين فريد فرجاد. حالا متوجه شديد و علت قلمي كردن اين نامه را درك ميكنيد. من بعنوان يك هموطن وظيفه خودم ميدانم كه اين واقعه جالب را برايتان بازگو كنم وخوشحالي خودم را با شما تقسيم كنم. بگذريم، اين بودكه شنيدم كه همين كنسرت هفته ديگر تكرار خواهد شد باور كنيديك هفته اي كه در انتظار اين كنسرت بودم چه بر من گذشت. انتظار جالبي بود. بگذريم شب دوم كنسرت هم جالب بود چرا كه هم شنيدني بود و هم ديدني وعلت نوشتن اين نامه اين است كه من سعي ميكنم دقايق را دقيقا آن چنان كه اتفاق افتاد براي شما شرح دهم. كنسرت مثل برنامه قبلي عالي وجالب تمام شد در ضمن اين كه تمام هم نشد چون لوحه تقديري از طرف شهرداري استانبول و بوسيله خود شهردار استانبول به خاطر فعاليت هاي چند سال اخير در تركيه به اواهدا شد البته همراه با دسته گل هاي بسيار زيبا. در اين لحظه هاي با شكوه بود و سكوت جالبي كه بعد از صحبتهاي فريد فرجاد سالن را منفجر كرد معني پيدا كرد فريد از ايران گفت و از نابساماني هاي وطن.از زندانها و شكنجه و كشتار هموطنان از زجري كه زنان ايران ميكشند و اينكه بسياري مادران ايران از ترس اين سنگدلان از خواندن لالائي براي بچه هاي خود محرومند. بگذريم از اينكه برخورد لفظي كوچكي هم پيش آمد كه زياد مهم نبود ولي خود اين برخورد لفظي كوچك حقانيت گفتار فريد را براي جماعت روشن كردوانعكاس اين خبر در روزنامه هاي صبح تركيه كه خيلي جالب بود و خلاصه اين ها همه باعث شد كه رفتم و سر فرصت دنبال كردم برنامه هاي گذشته فريد فرجاد را چه در جرايد تركيه مثل روزنامه زمان و حريت ديگران كه همه صحبت ويولون فريد فرجاد بود واينكه فريد فرجاد ويولون را به گريه در مياورد واين سر تيتر بيشتر روزنامه هاي تركيه بود كه من ديدم. درآخر با خودم فكر كردم چه خوب بود كه ديگر هنرمندان ايراني بازگو كنند زجر و شكنجه هايي راكه هموطنان ما درايران ميكشند.اين وظيفه همه ما هست هركس به نوعي البته هنرمندان و روشنفكران بيشتر چرا كه خون ما از خون ديگران كه كشته شدند رنگين تر نيست. مثل بختيار. فرخزاد وديگران.
به اميد پيروزي ملت ايران
بهمن راستان- تركيه – استانبول