1360-40

صد دلار پول خرد داری؟!

دوست عزیزی دارم که سالهاست زندگیش را به سبک انگلی می گذراند، یعنی تا آنجا که بیاد دارم هر شب این واون را تیغ می زند و روزگار را طی میکند. از آخرین حقه های این دوست قدمی پول خرد صد دلاری است! شیوه کار نیز چنین است که ناگهان از راه میرسد و بدون اینکه به شما اجازه فکر کردن بدهد میگوید فلانی! صد دلار خرد داری؟! آدم هر چقدر که سریع الانتقال و زرنگ باشد بهرحال در چنین مواقعی یا دستپاچه میشود و یا در نهایت حقیقت را میگوید! مثلا میگوید بله یا نه فقط 60 دلار دارم! این دوست عزیز میگوید لطفا اون 60 دلار را بده تا چند دقیقه دیگر برایتان صد دلار را می آورم بقیه اش باشد فردا!
درهرصورت همان مبلغ را گرفته وغیبش میزند و تا بحال این حقه را به حداقل 50 تا دوست و آشنا زده و خودتان جمع ببندید میشود یک مبلغی حدود 3 هزار دلار.
خانم این دوست عزیز نیز در قرض گرفتن فرش، سماور، ظروف و تلویزیون و استریو و لباس و ساعت و… بالاخره مواد غذایی چون برنج و روغن و غیره مهارت دارد وخودتان حدس بزنید با چنین شیوه ای زندگی کردن به کجا خواهد کشید؟…
جالب ترین نکته بچه های این خانواده هستند که تازگی ها براه افتاده و از پسر و دختر من و فلانی و بهمانی اسباب بازی قرض می گیرند! و خدا عاقبت ما را بخیر گرداند.

ساسان. ن- سانفرانسیسکو

1360-38

زن من وفامیل قلدرش

شاید خیلی ها آرزو کنند فامیل قلدر داشته باشند، همانطور که من چنین آرزویی داشتم! بله وقتی با همسر فعلی ام نامزد بودم، بدلیلی پشیمان شده و میخواستم انگشتر نامزدی را پس بفرستم که یکروز در یک سفر کوتاه به شمال،  آقایی به سپر اتومبیل من کوبیده و بعد هم یقه مرا گرفته و شروع به مشت زدن کرد! من چون آدم نحیفی هستم در پی فرار برآمدم که اتومبیل برادران نامزدم از راه رسیده و در یک آن بجان مهاجم افتادند و چنان بلایی برسر طرف آوردند که با التماس میخواست جلوی آنها را بگیرم و من از ترس اینکه مبادا طرف بمیرد، از آنها تقاضا کردم رهایش کنند و آنها نیز بلافاصله طرف را ول کردند.
این حادثه بمن نیروی عجیبی داد و با خود گفتم من با داشتن چنین فامیلی، حقم را از هم همه می گیرم و دیگر از این ببعد گردنم را بالا گرفته و از آن خمودگی وانزوا نیز در میایم.
درهرحال ما عروسی کردیم و بعد از ماه عسل من دو سه تا زهرچشم از بعضی آشنایان از طریق برادران همسرم گرفتم، بسیار هم راضی بودم تا اینکه حدود 9 سال پیش بر سر آمدن به امریکا با زنم اختلاف پیدا کرده و یک شب آنقدر از برادرانش کتک خوردم که زیر یک ورقه را امضا نمودم که یک میلیون دلار به این خانواده بدهکار هستم و ماهانه هزار دلار می پردازم! آنها گفتند فقط این نامه را می گیریم که خواهرمان را اذیت نکنی وگرنه مسئله پرداختی درمیان نیست!!
جالب است بدانید که ما به امریکا آمدیم و برادران خانم هم آمدند و اینک در یک مجموعه ساختمان دو سه آپارتمان کنار هم داریم و من چون برده ها گوش به فرمان خانم هستم چون بمجرد نا فرمانی مهاجمان حمله می کنند!
براستی توصیه می کنم با دختری که برادران قلدر دارد ازدواج نکنید!

محمود.ک. لس آنجلس

1360-39