فیلم دلم می خواد برقصم به کارگردانی بهمن فرمان آرا، پس از ۴ سال توقیف و با تغییر نام و حذف كلمه رقص در ايران اكران شد. اين فيلم داستان نویسندهای است تنها که مدتهاست دستش به قلم نمى رود. دوستان و اطرافيان او هم همه از افسردگى رنج مى برند. تا اينكه بر اثر يك تصادف مدام آهنگی با ريتم شيش و هشت در ذهنش میشنود که او را به رقص میآورد. همین اتفاق شوق نوشتن را در او برمیانگیزد و حوادث بسیاری را برای او و اطرافیانش رقم می زند.
فیلمی که ابتدا با عنوان «دلم میخواد برقصم» به دنبال اکران بود که در نهایت پس از انتظار چند ساله با عنوان «دلم میخواد» اکران شد (هرچند که در فیلم نام کتابی که بهرام مینویسد بر اسم قبلی فیلم تاکید میکند). از موسیقی کارن همایونفر به عنوان حُسن فیلم میتوان یاد کرد.
ابتدا باید عنوان کنم که «دلم می خواد» به مثابه دیگر ساخته های فرمان آرا، از همان الگوهای ثابت پیروی می کند. شخصیت اصلی داستان مرد روشنفکر تنهایی است که دچار یأس شده و این یأس بر روابط او با اطرافیانش تأثیر گذاشته است. جامعه او را به سمت منفی نگری می برد، مدتهاست نمی تواند حتی یک خط بنویسد، به لحاظ روحی آزرده و افسرده شده زیرا دوستان نزدیکش را یکی پس از دیگری از دست می دهد، فرزندی دارد که آینه ی دق اوست (معتاد و افسرده – و به شدت یادآور فرزند کیانیان با بازی مهدی صفوی در «خانه ای روی آب») و خلاصه همه چیز در زندگی مرد (که البته مشتی نمونه خروار از جامعه است) به بدترین شکل ممکن پیش می رود. درحالی که به نظر می رسد پایان محتوم چنین داستانی آن هم در فیلمی از بهمن فرمان آرا باید مرگ و زوال باشد ناگاه فیلمساز تغییر جهت می دهد و نشان می دهد این بار از مقصود همیشگی خود فاصله گرفته است. .
ایده این است که بهرام مدام در گوشش یک موسیقی را میشنود و این اتفاق توانسته افسردگیاش را کاهش دهد. چالشی که این مسئله را تشدید میکند این است که بهرام در مکانهای مختلف نمیتواند جلوی رقصش را بگیرد و این موضوع موجب خلق یک کمدی ناخواسته میشود.
دلم می خواد با تمام سانسورها و سخت گیری هایی که نسبت به آن اعمال شد و کنجکاوی هایی که اصولاً این دسته از فیلم ها برانگیزند و … به لحاظ محتوایی، یک تفاوت بزرگ با دیگر ساخته های بهمن فرمان آرا دارد. این بار مضمون فیلم “میرایی” و “مرگ” نیست بلکه برعکس، این بار فرمان آرا می خواهد از دل تمامی مصیبت ها و وقایع تلخ اجتماعی اثرش به “امید” برسد. نگاهی که فرمان آرا در پایان فیلمش دارد، نگاهی امیدوارانه به نسل جدید است. او به نوعی شاید با نمایش پسر معتاد و افسردهی بهرام (ما را یاد پسر دکتر سپید بخت در فیلم «خانهای روی آب» میاندازد) به این نسل هم خوشبین نیست و امید دارد نوزادانی که دیگر از بدو تولد با رقص پا به این دنیا میگذارند بتوانند نسلی شاد باشند.