1365-11

1365-12

با مارتیک در رادویو 24ساعته جوانان، یک گفتگوی اختصاصی انجام دادیم، مارتیک به سختی به مصاحبه تن میدهد وخوشبختانه 99درصد ازمصاحبه هایش درمجله جوانان انجام شده است.
این مصاحبه بمناسبت آماده شدن آلبوم جدید مارتیک بنام «سایه نشین» انجام شده است.

***

مارتیک عزیز امروز می خواهم بپردازم به آلبوم جدیدی که در پیش دارید و شنیدم که بسیار هم زیباست.
آلبوم جدید من به نام سایه نشین است که آهنگ سایه نشین شعرش از زویا زاکاریان و موسیقی از خود من است.
چند سالی است که آلبوم جدید ببازار ندادی.
من شرمنده تمام کسانی هستم که در این سالها به آهنگهای من گوش میکردند و حتی از بچه های هنرمندی که سالهاست منتظر هستند که این آلبوم بیرون بیاید از جمله فرید زولاند، زویا زاکاریان، شهیار قنبری، محمدحیدری، هما میرافشار، اندی جی، شوبرت آواکیان. آخرین آلبوم من سال 2002 به بازار ارائه شد به نام «با شما» از شرکت کلتکس. برای تلافی این سالها این آلبوم جدید من شامل 15 آهنگ است. یکی از آهنگهای آلبوم آهنگ «حریر بی تحمل» بازسازی ترانه ای است که درحقیقت شروع کارمن بودکه یک مقدار حالت جاز دارد که کسانی که گوششان به این سبک عادت ندارد ممکن است ایراد بگیرند، ولی من حاضرم انتقاد بشنوم، چون ترانه ای است که با هر سبکی می شود آن را ارائه داد.
تهیه و پخش این آلبوم توسط خودت انجام می شود؟
بله قرار است تبلیغاتی از طریق مجله ورادیو شما (جوانان) و رادیو 670 ای ام صورت بگیرد و بایدکه راجع به تبلیغات در اروپا تحقیق کنم چرا که کار بسیار سختی است چون که همانطور که می بینیم شرکت های بزرگ مثل کلتکس ؛پارس ویدیو ترانه و آونگ  دیگه کاری تولید نمی کنند.
چون که امکان فروش کارها راندارند.
برای منی که یک آلبوم کامل ارائه میدهم خیلی سخت تر هست ومن فقط امیدوار به پشتیبانی مردم هستم چرا که این تنها کارمن است که میتواند از لحاظ مالی  کمک کند تا من این راه را ادامه بدهم.
از زمانی که مسئله دانلود کردن وکپی کردن از طریق اینترنت رایج شد درجامعه بین المللی خیلی از شرکتهای بزرگ تولید موسیقی دچار مشکل شدند و بسته شدند ولی دوباره جوامع غربی، اروپا وامریکا راههایی برای حمایت از هنرمندان پیدا کردند، به این صورت که با مبالغ کم 90 سنت یا یک دلار اجازه دانلود دارندکه باعث میشود سرمایه ها دوباره برگردند به هنرمندان و من فکر می کنم با توجه به علاقه و عشقی که مردم به شما دارند اگر که متوجه بشوند که سرمایه گذاری این کار با خود شماست حمایت خواهندکرد.
اگر اشتباه نکنم داریوش عزیز، گوگوش عزیز و قبل از آنها حبیب این کار را کردند در هرحال کار مشکلی است که تنها از طریق پشتیبانی مردم امکان پذیر خواهد بود.
یک آهنگی خواندی در سالهای گذشته بطور مشترک با «جیمزبراون» که خیلی هم معروف شد.دوست داریم کمی راجع به این آهنگ توضیح بدهی.
من نقش کوچکی در اجرای این آهنگ داشتم که گیتار زدم وهمینطور به زبان خودمون «کر» بودم.اسم آهنگ هست «اتوماتیک» که بیان می کند که عشق بصورت اتوماتیک می آید وهمه جمع بشویم و نگذاریم که عشق از دست برود.
شنیدیم این خواننده را خودت خیلی دوست داشتی؟
من عاشق این خواننده بودم از زمانی که 15 ساله بودم، سال 1965، پدرم بازنشسته شدند و ما به تهران رفتیم، یک کانال تلویزیونی امریکایی بود و یک شوی تلویزیونی بود که جمیزبراون را در آن تماشا می کردیم.
جیمزبراون خیلی سال بود می خواند؟
البته ایشان فوت کرد خیلی زود هم فوت کرد چون متاسفانه آلوده مواد بودکه خوب باعث شد او را زود از دست بدهیم ولی بسیار هنرمند بود طوری که در سراسر دنیا معروف بود وما در ایران جزو دسته ای بودیم  که دوستش داشتیم وحتی یک گروه رقص بوجود آمد که یکی همایون مصداقی، دیگری کامران شوهر، فرشته زند وهمین طورفرهاد. فرهاد اینک صاحب رستورانی در لس آنجلس است و نفر چهارم به نام سعید چاووشی که گروه رقص درست کرده بودند و روی کارهای جیمزبراون می رقصیدند که فوق العاده بود و اینها در تهران درکلوب ها می رقصیدند. به هرحال من مریدجیمز براون بودم یکی از خوانندگان مورد علاقه من بود وخودم در برنامه هایی که اجرا می کنم چند تا از آهنگهای اورا اجرا می کنم. ماجرای همکاری با جمیز براون خود قصه ای دارد.
یک آقای ایرانی بنام «واچیک» اولین کسی است که موسیقی رپ امریکایی را میکس کرده و با خواننده رپ معروف ICE-T همکاری داشته و با خیلی از خواننده های جامعه ایرانی  از جمله داریوش وگوگوش و همینطور خود من کار کرده. آقای واچیک قرار بودکه کار Remixآهنگ اتوماتیک را انجام بدهد و چون از بچگی کارهای من را دنبال میکرد و اینجا هم   باهم همکاری می کنیم واچیک با من تماس گرفت که چنین پروژه ای در دست دارم مربوط به جمیزبراون، دوست داری گیتار آنرا بزنی و بخونی که گفتم از این بهتر نمی شود چون اصلا فکر نمی کردم همچین اتفاقی بیفتد ولی خواست خدا بود می گویند وقتی یه چیزی را خیلی دوست داری اتفاق می افتد.
ما در اینجا مهمانی داریم «آقای ادوارد خاچیکیان» نویسنده کتاب مهرآباد تا لوس آنجلس که خیلی دوست داریم نظرایشان را راجع به مارتیک بدانیم.
در ابتدا تشکر میکنم که مرا به استودیو دعوت کردید و واقعا از این گفتگو لذت می برم من خدمت استاد بزرگ آقای مارتیک ارادت دارم و همیشه مشتاق شنیدن ترانه های ایشان هستم و ایشان همیشه خنده رو هستند شخصیت مهربان و بی ریایی دارند.
برگردیم به گذشته و به زمانی که از آبادان به تهران آمدی و فعالیت خودت را شروع کردی چه خاطره ای در ذهنت مانده؟
خوب، خاطرات که زیاد هست من هم داشتم به این فکر میکردم که مثل آقای ادوارد خاچیکیان یک کتاب از زندگی خودم از آبادان تا لس آنجلس بنویسم.
چرا که نه مطمئن هستم که جالب خواهد بود با توجه به خاطراتی که از هنرمندان و شخصیت های معروف داری بطور مثال هم همین آقای جیمز براون که خیلی ها نمی دانستند.
یک اتفاق جالب آن سالها این که آقای جیمز براون تصور میکرد که من و واچیک ژاپنی هستیم اما برگردیم به گذشته قبل از اینکه پدر من بازنشسته بشود و ما به تهران برویم، خواهرم با آقایی که اهل تهران بود ازدواج کرده بود و درنتیجه من هم به تهران می رفتم وبا اینکه ما در آبادان از امکانات کاملی برخوردار بودیم و در رفاه بودیم ولی تهران برای من یکی از خوش آب وهواترین نقاط دنیا بود مثلا در آبادان ما با بطری آب می خریدیم ولی من عاشق آب یخ هایی که می فروختند در لیوان های بزرگ بلوری که فکر میکنم ده شاهی در تهران بود و وقتی پدر بازنشسته شد و ما به تهران رفتیم مثل این بودکه دنیا را به من داده بودند و من وارد یک ارکستری شدم به نام «رعدها» وشروع کردم به نواختن گیتار تقریبا 16 سالم بود ارکستر را دعوت کردند به کاخ نخست وزیری من جوانترین عضو ارکستر بودم و عاشق آب انار تهران و رفتیم به کاخ نخست وزیری قرار بود برای شاه فقید برنامه ای اجرا کنیم چرا که ایشان مهمان خارجی داشتند. ما زودتر رفتیم برای اینکه تمام دستگاهها را برای مسائل امنیتی چک می کردند. رفتیم داخل اتاقی نشستیم من حوصله ام سر رفت و رفتم به سالن اصلی دیدم یک تنگ آب انارتازه روی میز بار گذاشتند یک لیوان پر کردم خودم خوردم و بقیه آب انار را هم با چند تا لیوان بردم برای بقیه اعضای گروه- شاه تشریف آوردند دیدم در سالن یک هلهله ای برپا شد و همه در جستجوی آب انار بودند، من از ترس اعدام رفتم داخل کمد اتاق پشتی  پنهان شدم بقیه بچه های ارکستر که ازمن ده سالی بزرگتر بودند از این قضیه سوءاستفاده کردند بعد از چند دقیقه به من گفتند بیرون نیایی ها دنبالت می گردند، من یک ساعت ونیم داخل کمد ماندم در صورتی که اصلا در سالن دوباره آب آنار آورده بودند و هیچ  مشکلی هم پیش نیامده بود. گذشت تا 24-25 ساله شدم تا آن زمان آهنگهای انگلیسی می خواندم که در این وقت اولین کار به زبان فارسی را با خانم گوگوش درکاباره ونک انجام دادم اولین شبی بود که با ترس به روی صحنه رفتم وهنوز هم روی صحنه یک واهمه ای دارم که فکر میکنم همین باعث می شودکه برنامه به خوبی اجرا بشود ابتدای برنامه من به تنهایی روی سن رفتم که دیدم یک آقایی با یک شاخه گل سرخ به طرف سن می آیدو وقتی گل را به من داد دیدم که «بهروزوثوقی» بود! آن سالها بهروز وثوقی همسر گوگوش بود ولی همین حرکتی که بهروز وثوقی انجام داد هم باعث شد ترس من از بین رفت وهم چقدرمردم خوششان آمد از بزرگی این مردنسبت به کسی که تازه کارش را شروع کرده بود.
خاطره دیگری تعریف کنم من در ایران متولد شدم وبزرگ شدم پدرم کارمند ساده شرکت نفت بود. عشقی که من از تلویزیون و رادیو ومطبوعات وهنرمندان گرفتم که واقعا سپاسگذار وممنون یکایک آدمهایی که با اونها زاده شدم و بزرگ شدم هستم و مدیون اونها هستم. یکبار اتفاق جالبی برای من رخ داد اینکه از طرف دفتر علیاحضرت با من تماس گرفتند وگفتند که ایشان یک مهمان دارند از فرانسه خانم سیلوی وارتان خواننده معروف اون سالها و علیاحضرت دستور دادند که مارتیک برنامه اجرا کند من ازخانم امان پور، رئیس دفتر علیاحضرت، پرسیدم تاریخ برنامه چه زمانی است، وقتی متوجه شدم روز برنامه شدم گفتم  من معذرت می خواهم من در اون تاریخ به کسی قول دادم. به همین سادگی، خانم امان پور هم خندیدند و گفتند علیاحضرت از شما خواستند. من هم گفتم این برای من افتخاری است ولی من به سناتور لاجوردی قول دادم شما با ایشان تماس بگیرید و از ایشان بخواهیدکه کس دیگری را برای مهمونیشان بیاورن من برای برنامه شما خواهم آمد. خانم امان پور کمی فکر کردند و قرار شد با من تماس بگیرند که بعد تماس گرفتند و گفتند که علیاحضرت بسیار خوشحال شدند از خوشقولی شما و گفتند که حالا در فرصتی دیگر از مارتیک استفاده می کنیم یعنی من در همچنین مملکتی بزرگ شدم از کوچکترین تا بزرگترین انسان فقط لطف و محبت کردن به من.