1583-49

1583-47

من با 4 آهنگ در آغاز سالهای 1980،
دل مردم را در داخل و خارج شاد کردم

1583-46

1583-47

برای 60 سال خوانندگی خود تدارک دیده ام
و اینکه در همان نقطه با صحنه وداع می کنم

چند سال قبل از انقلاب، یکروز شهرام شب پره به اتفاق ابی به دفتر مجله جوانان در ایران آمدند تا درباره توفیق ابی در کسب جایزه از فستیوال موسیقی ترکیه بخاطر ساخته ای از حسن شماعی زاده بنام شکار حرف بزنند. جالب اینکه شهرام بیشتر هیجان و شور داشت و همین خاطره مرا به یاد بیش از 3 دهه زندگی و فعالیت درخارج انداخت که شهرام همچنان رفیق شفیق هنرمندان و یار و یاور آنهاست.
شهرام ازیادآوری این سالها هم خوشحال می شود وهم بغض می کند و میگوید خوشحالم که هیچگاه اهل حسادت و رقابت و درگیری و دشمنی نبودم، بلکه همه وجودم پر از رفاقت و صفا بود.
• یادآوری این سالها مرا یاد یکی از کنسرت های اخیر شهرام انداخت که روی صحنه گفت عزیزانم یادتان باشد، من گاه با خواسته شما آهنگ قدیمی «دیار» را می خوانم ولی خواهش می کنم با این آهنگ نرقصید، می پرسم چرا؟
شهرام می گوید: چون من این شعر و آهنگ را زمانی ساختم که روحیه خوبی نداشتم به شدت غمگین بودم، بعد از آن همه سال فعالیت زندگی چهره دیگری به من نشان داده بود، نه پولی داشتم، نه پس اندازی، نه خانه ای، نه کاشانه ای و این آهنگ در اصل درد دل من با خدایم بود، آهنگی به نوستالژی دو نسل گذشته مربوط بود، ترانه اش خاص آنروزها بود، شاید خیلی ها امروز آنرا لمس نکنند عجب اینکه خدا به درد دل من گوش داد وزندگیم را دوباره دچار تحول کرد، من از سال 1980 تا 82، چهار آهنگ خواندم که در سراسر ایران ورد زبان ها شده بود، آنروزها هنوز آهنگسازان و ترانه سرایان و حتی همه خوانندگان به امریکا نیامده بودند. گرچه ابی، شاهرخ، ستار قبلا آمده بودند ولی آنها آهنگ و شعر نمی ساختند و من خوشحال بودم با 4 شعر و آهنگ اولیه خودم مردم را در داخل و خارج شاد کردم، به آنها انرژی دادم من اصولا همه آهنگهایم با خاطره همراه است، مثل «همسایه» که برای دختر همسایه که مورد توجهم بود خواندم یا آهنگی که یکی از نویسندگان معروف حدود 28 سال قبل از من خواست برمبنای شعرش بخوانم، می گفت من 70 سا له، عاشق یک دختر 22 ساله هستم، می خواهم وقتی وارد کاباره تهران میشویم، این آهنگ را برایش بخوانی، چون او صدای تو را دوست دارد. این شعر پیام قلب من است که من بدلیل دوستی آن آقا با پدرم پذیرفتم، منوچهر چشم آذر یک شبه برای آن آهنگ ساخت و تنظیم کرد و من خواندم و آن آقا هم آن زمان 2 هزار دلار بابت اجرای آن پرداخت.
• خاطره انگیزترین شب زندگیت چه شبی بود؟
– تعجب می کنید اگر بگویم شبی که من و ابی برای سربازی رفته بودیم و معاف شدیم و تا صبح از شدت هیجان نخوابیدیم.
حرف ابی پیش آمد، شاید خیلی ها ندانند که کاشف ابی من بودم، من او را به کوچینی بردم با گوگوش و فرشید رمزی آشنا کردم و کوشیدم او را که یک صدای استثنایی داشت به همه معرفی کنم شاید سالها بعد ابی بهرحال به شهرت میرسید ولی من خوشحالم که در این راه من او را کشف کردم گرچه خود ابی یکبار در مصاحبه ای گفت مدیون شهبال است، من خوشحال شدم، چون شهبال یک انسان عجیب و استثنایی است، او از همه وجودش برای دیگران مایه میگذارد و منتظر جواب و پاداش هم نیست.
جالب اینکه بگویم من سبک خوانندگی ام را مدیون ویگن هستم، من از او الگو برداشتم و بعد از ویگن تنها خواننده پاپ موزیک بودم، که راهم را ادامه دادم.
• می پرسم در طی 4 دهه موسیقی ما کجا ایستاده؟
می گوید: هرچه موسیقی سنتی ما پیشرفت کرده موسیقی پاپ و مدرن ما پس رفته است، من مدعی استادی نیستم من تحصیلکرده موسیقی نیستم، ولی در طی 55 سال بسیار آموخته و اندوخته ام. متاسفانه بیشتر خوانندگان ما اخیرا با ترانه های بی مایه، به حیثیت هنری خود لطمه زدها ند و قدمی به پیش نگذاشته اند. از اینکه می بینم اخیرا همان آهنگهای قدیمی ما در سریال های داخل ایران پخش میشود، واقعا خوشحال میشوم، سازندگان این سریال ها بدون عقده و با مهر فراوان آن خاطره ها را زنده می کنند، آثاری که در ذهن و قلب مردم مانده است.
کاش خوانندگان ما درک می کردند، که در کار موزیک اول آهنگساز و ترانه سرا هستند، بعد تنظیم کننده و در آخر خواننده، که اینروزها اصلا به چنین خالقانی اهمیت نمی دهند، آنها بر موزیسین ها ارج نمی گذارند و با یک دستگاه روی صحنه میروند و آن همه هنر و هیجان و اصالت موسیقی موزیسین ها و نوازندگان را به یک ماشین می سپارند. چقدر افسوس می خورم که این قشر زحمتکش و هنرمند فراموش شده اند.
خوانندگان ما حتی قدر دوستداران صدای خود را هم نمی دانند. باور می کنید ایرانیان تنها ملتی هستند که خوانندگان خود را حتی بالای 50 و 60 سال خوانندگی حمایت می کنند، به کنسرت هایشان میروند، آلبوم هایشان را گوش می کنند شما در کدام ملتی چنین اخلاق و منشی را سراغ دارید.
• ما همه شاهد بودیم که تو و شهبال چه نقشی در معرفی و شناساندن دیگر خوانندگان در طی سالها داشتید.
– شهبال یک استثنا به حساب می آید، او آمده که استعدادهای جوان و نا شناخته را کشف کند. به شهرت برساند و بعد هم امکان بدهد آنها مسیر خود را دنبال کنند و حتی بعضی هایشان یادشان برود چگونه با چه کسی شروع کردند. من هم بدلیل دوستی با همکاران همیشه پیشقدم بودم من اولین آهنگهای هیت شاهرخ، شهرام، شهره، ستار، ناهید و ابی را ساختم و خوشحالم که همه آن ها گل کردند.
در ضمن هر بار که شنیدم شهره آمده، لیلا آمده، مرتضی آمده، بلافاصله به سراغ شان رفتم، حتی از فرودگاه آنها را آوردم و در همان هفته اول آنها را با خود بروی صحنه کنسرت ها بردم، من برای نخستین بار ابی را با خود به امریکا آوردم و به کنسرت ها بردم، خوشحالم که برای دوستانم قدم برداشتم. با اندی و کوروس خواندم، تا خود اندی مستقلا شروع کرد، با ناهید و لیلا خواندم تا راه خودشان را رفتند. و در طی سالها با منوچهر چشم آذر، هما میرافشار، همایون هشیارنژاد، مسعود امینی، بیژن سمندر و مسعود فردمنش همکاری صمیمانه و نزدیک داشتم و 27 آلبوم به بازار دادم درهمان آغاز من 4 دیسکو برای دوستان خواننده در نقاط مختلف کالیفرنیای جنوبی دایرکردم، همه را سرگرم کارشان کردم.
• شنیدیم اخیرا تمرکزفعالیت ها و زندگیت در ترکیه است؟
– ترکیه را به دلیل نزدیکی وشباهت به ایران برگزیدم، در آلانیا سکنی گرفتم، که مثل بهشت است درست شبیه شمال خودمان است، هوای خوب، امنیت، دریا، غذای سالم و ارزان و جایگاه استراحت.
من از آنجا با بیشترهنرمندان دیدار دارم، با بیژن، با پیروز، با اندی و هنرمندان داخل اکبر عبدی مهران مدیری و مهران غفوریان. و میخواهم بعد از سالگرد 60 سال خوانندگی ام، برای همیشه به آلانیا بروم و دست از خوانندگی بکشم. من همیشه مدیون و ممنون مهربانانی هستم که 55 سال مرا روی صحنه تشویق کردند و حالا 60 سالگی خواندن خود را با خود آنها جشن می گیرم.
• نزدیک ترین دوستانت در جمع هنرمندان چه کسانی هستند؟
– از گوگوش عزیز شروع می کنم که سابقه چند دهه دارد، بعد ابی، داریوش، ستار، شهره، لیلا، اندی و شاهرخ و بیژن، معین. پیروز و برادر عزیز و رفیق خوبم شهبال.