1534-19

قصه سهیلا در سنگ صبور مجله شماره 1531 چاپ شده بود

ماجرای ثریا چه بود؟
6 سال پیش ایران را ترک کرده و ابتدا به دبی رفتم در آنجا با خانمی بنام شیدخت آشنا شدم، که مردها را بدنبال خود می کشید. او بود که ظاهر مرا بکلی تغییر داد و می خواست مرا با خود به شب های پرماجرایش ببرد، که من نپذیرفتم و همان زمان با آقایی آشنا شدم که مرا با زن و شوهر مسن امریکایی آشنا کرد که پرستار و مراقب شان باشم، آنچنان از آنها مراقبت کردم که وقتی به امریکا برگشتند، از طریق وکیل خود برایم ویزا گرفتند و درواقع مرا به فرزندی خود پذیرفتند. آنها نقشه های خوبی برای من داشتند ولی به فاصله دو سه سال هر دو رفتند و برای من یک آپارتمان و 40 هزار دلار نقد برجای گذاشتند، با سفارش همیشگی آن زن و شوهر بدنبال تحصیل رفتم و در کالج یک استاد آلمانی الاصل به من دلبستگی پیدا کرد و به بهانه تولدش مرا به آپارتمان خود برد و به من نوشابه ای خوراند و به من تجاوز کرد. من می خواستم شکایت کنم، ولی با التماس و گریه گفت همسر و 4 فرزند در آلمان دارد و حتی گفت اگر حامله شدی من کمک می کنم کورتاژ کنی!
من در کالج با کتایون یک دختر ایرانی برخوردم، که فهمیدم عاشق مارک است و دوبار به خاطر او کورتاژ کرده و تا پای مرگ هم رفته است من به سراغ مارک رفتم، او از زن و فرزندان خود گفت، حتی شب مرا به دیدار آنها برد که از سرو کله اش بالا میرفتند.
من دچار سردرگمی شده بودم بخصوص وقتی فهمیدم یک دختر افغانی، یک زن جوان ویتنامی قربانیان مارک هستند، من تصمیم گرفتم همسر مارک را در جریان بگذارم و به سراغش رفتم ولی هنوز زبان باز نکرده او از تنهایی و بیکسی خود و بچه هایش گفت و اگر مایک آنها را به امریکا نمی آورد دق می کردند یا حتی خودکشی میکرد، می گفت مارک بهترین شوهر و پدر دنیاست.
فردا به سراغ کتایون رفتم گفتم اگر روزی بفهمی مارک به تو خیانت کرده یا همسر و فرزند دارد چه می کنی گفت بلافاصله خودم را می کشم چون من بعد از مرگ مادرم پناهی ندارم.
من درمانده ام که چکنم، مسئولان کالج را خبر کنم؟ آیا همسرش را در جریان بگذارم؟ این دختر شکننده ایرانی را مطلع سازم؟ براستی چه کنم؟

******

با چاپ سرگذشت سهیلا از سانفرانسیسکو، در طی دو هفته بیش از 180 فکس، ایمیل و نامه به دستمان رسید که بسیاری از نامه ها خیلی خصوصی بود که برای سهیلا پست شد. از میان بقیه نامه ها، تعدادی را که با نکات قابل توجهی همراه بود برگزیدیم و از نظرتان می گذرد.

******

پرویز شاکریان- سانفرانسیسکو
سهیلا خانم. من در حیرتم که چرا تا امروز ساکت نشسته اید؟ شما باید بلافاصله ابتدا پلیس را در جریان بگذارید بعد هم وکیل مشترکی بگیرید، مطمئن باشید خانواده مارک هم پناهی پیدا می کنند که از این مرد پلید مطمئن تر خواهد بود. هر روز تاخیر در این کار، جنایت دیگری را رقم میزند و مارک زن و دخترهای دیگری را مورد تجاوز قرار میدهد.

بهروز- نیویورک
خانم سهیلا. من وکلای خوبی می شناسم که حاضرند به شما کمک کنند، معطل نکنید، همین امروز دست بکار شوید، مارک یک جنایتکار است. چگونه می پذیرید یک مرد جنایتکار، چند زن و دختر را مورد تجاوز قرار بدهد، آنها را وادار به کورتاژ کند و بعد هم رهایشان سازد و همه قربانیان ساکت بنشینند؟
بنظر من از زجر و شکنجه ای که کشیده اید بگذریم، شما با شکایت رسمی و کمک یک وکیل با تجربه، خسارت سنگینی خواهید گرفت و مارک و امثال او برای همیشه تنبیه میشوند.

شهرزاد- واشنگتن دی سی
سهیلا جان. من هنوز باورم نمی شود تو نازنین و کتایون و آن دختر ستم دیده افغان، آن زن ویتنامی و شاید دهها زن و دختر دیگر این چنین مورد تجاوز قرار بگیرید و دلتان به حال این آدم بسوزد؟ مارک نه شوهر خوب و نه پدر خوب بلکه یک انسان سنگدل و بدون قلب است که زندگی آدمها را ویران می کند و به سادگی شان می خندد.
با این خانم ها حرف بزنید دست به دست هم بدهید، شکایت مشترکی آماده سازید و بهتر اینکه پای یک وکیل خوب هم در میان باشد.

مجید فیلابی- لندن
خانم سهیلا. من با خواندن ماجرای زندگی شما، دلم به درد آمد، من با خودم گفتم چرا باید زنان و دختران هموطن مان تا این حد بی پناه باشند، تا این حد یاور و کمکی نداشته باشند، که مردی چون مارک با سنگدلی همه آرزوهای آنها را برباد بدهد و بعد هم خونسرد به زندگی خود و جنایات خود ادامه بدهد.
خانم سهیلا در همین مجله جوانان وکلای با تجربه ای آگهی دارند، با آنها تماس بگیر، شکایت کن.

مژگان- اورنج کانتی
سهیلای عزیز. ابتدا من برای تو ناراحتم، تو که یک فرشته واقعی هستی، تو قربانی این انسان حیوان صفت هستی، چرا چشم پوشیدی؟ بنظر من باید بلافاصله مسئولان کالج را در جریان بگذاری، چون تو با توجه به اطلاعات ات در این زمینه در برابر وجدان خودت و این قربانیان مسئول هستی.

زرین فرد- سن حوزه
سهیلا جان. تو تنها کسی هستی که می توانی این مرد پلید هوسباز را به دست قانون بسپاری، دلسوزی در مورد خانواده اش بی مورد است چون همسر و بچه هایش در آینده ضربه های هولناک تری را شاهد خواهند بود و قربانیان بیشتری در مسیر مارک سر در می آورند. اولا آن دختر ساده دل ایرانی را آگاه کن، بگو پشت او می ایستی، قانون پشت او می ایستد، بعد با یک وکیل حرف بزن، شما همگی حق دارید کالج را هم سو کنید و ادعای خسارت سنگینی بکنید.

رزیتا- هامبورگ
سهیلای عزیز. تو یک هفته خواب مرا گرفتی، چرا به دنبال تعقیب قانونی این مرد نمی روی؟ چرا او را با کمک قانون پشت میله های زندان نمی اندازی، مردی که برای جلوگیری از شکایت توو امثال تو، حتی همسر و بچه هایش را وسیله قرار میدهد همین امروز یا به تنهایی و یا با این خانم به قانون پناه ببر، مطمئن باش بعدا معلوم میشود، دهها قربانی دیگر هم هستند که تا امروز سکوت کرده اند.

***

هدایایی برای شما
در میان نامه های خصوصی و نامه هایی که چاپ شده، به حکم قرعه 5 نفر را برگزیدیم و به ترتیب برای همه هدایایی فرستادیم تا سپاسی از ارتباط صمیمانه شان باشد.
شکیلا- ریورساید (برنده یک دستگاه تلویزیون) مانا آذریان گلندل (برنده یک دستگاه DVD) مجید فیلابی – لندن (برنده یک مجموعه موزیک) بهروز – نیویورک (برنده یک مجموعه سریال ایرانی) مژگان – اورنج کانتی (برنده یک مجموعه سریال ایرانی).