چند راهکار ساده براي شاد بودن
اگر شما هم ميخواهيد که شاد باشيد اول بايد اين موضوع را درک کنيد که شما ميتوانيد و بايد شاد باشيد. در ادامه مطلب بر آنيم تا به چند راهکار ساده اما عملي براي شاد بودن اشاره کنيم.
• براي رسيدن به اهدافي که فکر ميکنيد شما را شاد خواهند کرد، برنامه ريزي کنيد. پس از برنامه ريزي دقيق انسجام فکري شما بيشتر و بالطبع خلق و خوي شما بهتر ميشود. شما از اينکه به صورت کاملا هدفمند به دنبال عناصر شادکننده زندگي تان ميگرديد، احساس خوبي خواهيد داشت.
• خود را در حلقه انسانهاي شاد قرار دهيد. اگر شما در ميان افرادي محاصره شديد که به چيزي جز افکار منفي نمي انديشند، آلوده شدن شما به آن طرز تفکر کار آساني است.به ياد داشته باشيد که شادي هم مسري است و شما ميتوانيد اين حس خوب را از اطرافيانتان کسب کنيد.
• هنگامي که مشکلي برايتان پيش ميآيد سعي کنيد با تامل و صبر راه حلي منطقي براي آن بيابيد. بدانيد که زانوي غم بغل کردن مشکلات شما را دو چندان خواهد کرد. افرادي که به شادي ايمان دارند، به خوبي ميِدانند که پس از طي دوران گذار از مشکلات دوباره به همان حال خوب اوليه دست خواهند يافت.
• هر روز فقط چند دقيقه به اين موضوع فکر کنيد که چه چيزهايي شما را امروز شاد کردند. اين چند دقيقه به مغز شما اين فرصت را ميدهد که مثبت فکر کردن را به عنوان يک عادت بپذيرد و شما به صورت خودکار پس از چند وقت احساس شادي خواهيد کرد.
• سعي کنيد در طول روز براي خودتان کارهاي خوبي انجام دهيد. پس از بازگشت از محل کار اندکي استراحت کنيد. اين مهم موجبات آرامش روحي شما را فراهم ميآورد.
• به دنبال موقعيتهاي شادکننده بگرديد. اگر هم در مواقعي مجبور هستيد که جدي و خشن رفتار کنيد، هيچگاه اجازه ندهيد که اين حس در وجودتان نهادينه شود.
• هميشه در مورد سلامت جسماني تان دقت لازم را داشته باشيد. حتي ظاهر فيزيکي شما هم در شاد بودنتان موثر است. چاقي مفرط يا حتي نخوردن غذاهاي داراي ارزش غذايي بالا خود به خود بر حال و خلق و خوي شما تاثير ميگذارد.
• شما بايد باور کنيد که استحقاق شاد بودن را داريد. اشخاصي که خود را لايق شاد بودن نمي دانند، نمیتواننده شادي را تجربه کنند. هر روز با خود بگوييد که من مستحق شادي هستم و بايد شاد باشم.
• شادي را اولين اولويت زندگي تان کنيد. اگر شادي در صدر فهرست خواستههاي زندگي شما نباشد، ديگر خواستهها جاي آن را پر ميکنند و اگر چيزي جز شادي در نوک پيکان اهداف زندگي تان باشد، مطمئن باشيد که تلاشهايتان را براي شاد بودن کم اثر يا بي اثر خواهند کرد.
• وظايف محوله به خود را به گونه اي انجام دهيد که هميشه از نحوه انجام آن ابراز رضايت کنيد. پس ميتوان نتيجه گرفت که ميشود با کار کردن درست نيز شاد بود.
• نقاط قوت خود را شناسايي کنيد. به خود بگوييد که شکستها مقدمه پيروزيهاي بعدي خواهند بود. همواره به ياد نقاط قوت خود بيافتيد و به نيمه پر ليوان بيانديشيد. اين مهم موجب ميشود تا شاد شويد.
• کنجکاو باشيد. هميشه تلاش کنيد که راههاي شاد زندگي کردن را بيابيد. هميشه به راههاي جديدي فکر کنيد که شما را بيشتر شاد ميکنند.
• از داشتههاي خود راضي و شکرگزار باشيد. ممکن است فلاني چيزي داشته باشد که من از داشتن آن محرومم، اما من هم چيزي دارم که او آرزوي داشتن آن را دارد.
• خودتان را دوست داشته باشيد و به خودتان عشق بورزيد. بدانيد که ما اول بايد دوست داشته باشيم تا دوست داشته شويم. دوست داشتن ديگران و مورد لطف ديگران قرار گرفتن، شاه کليد خوشحالي و شادي است.
• انرژي و وقت خود را براي بنا کردن روابط پايدار و منطقي با اطرافيان بگذاريد. افراد شاد زمان زيادي براي اصلاح و ترميم روابط اجتماعي اشان ميگذارند. افراد شاد از حمايت اطرافيان نيز برخوردار خواهند شد. افراد شاد سخاوتمندتر و دوستانهتر رفتار ميکنند.
• به اجتماع بازگرديد. بدانيد که انزوا و تنهايي ره آوردي جز ناراحتي شما نخواهد داشت. به اطرافيانتان لبخند بزنيد.
• افکار هرز را از ذهن خود دور بريزيد. براي رسيدن به يک زندگي شاد بايد ذهن خود را عادت دهيد تا به صورت خودکار افکار منفي را دور بريزيد و به جاي آن اميد و افکار مثبت را وارد کنيد.
• خواب و استراحت کافي داشته باشيد. خواب کافي باعث ميشود که انرژي لازم و کافي براي فعاليتهاي روزمره خود داشته باشيد.
• آنچه را که ميتوانيد کنترل کنيد، کنترل کنيد. هرگاه هم موضوعي از کنترل شما خارج بود، آن را بپذيريد. اين باور خود باعث آرامش و شادي خواهد شد.
برای زندگیتان برنامهريزي کنید
ظرفيت ما براي زندگي خلاق، موفق و شاد به نگرش و طرز تفكر ما بستگي دارد و اين امر هم فقط با هدفمندي، برنامهريزي، نظم و تلاش به دست ميآيد و غير از اين هر راه ديگري فقط بيراهه و عمر تلف كردن است. برنامهريزي خيلي از سختيها و ناكاميهاي زندگي را از بين ميبرد و انسان را در مسير رشد و ترقي قرار ميدهد. تقريبا همه افراد به دنبال موفقيت و شادي در زندگي هستند و اين امر را بيشتر در بيرون جستوجو ميكنند، در حالي كه موفقيت و شادي در زندگي در مجموع در دست خود افراد است.
اگر هر فرد براي زندگي خود برنامه داشته باشد گذشته از حوادث استثنايي و خارج از كنترل آدمي، موفق خواهد شد و به شادي خواهد رسيد. وقتي از زندگي با برنامه سخن به ميان ميآيد، مقصود نظم و هدفمندي است. ما تنها زماني ميتوانيم در هر مقام و موقعيت رشد كنيم كه براي انجام هر كار، به جاي مصلحتجويي از ديگران يا استفاده از كتابهاي راهنما، با برنامهريزي خود و انديشه خلاقانه جلو برويم. زندگي با برنامه و خلاقانه نيازمند آن است كه نخست اهداف زندگي مشخص شوند، چرا كه بدون هدف سراسر زندگي بيهوده خواهد بود، هر برنامهاي تعيين مسير حركتي است از يك مبدا كه در آن قرار گرفتهايم به سوي مقصد بدين منظور بايد به نكاتي توجه كرد. تعيين اهداف اصلي، مشخص كردن هدفهاي فرعي، كمك گرفتن و مشورت با افراد آگاه، اولويتبندي اهداف اصلي و فرعي، تعيين زمان لازم براي رسيدن به هر يك از اهداف، توجه به توان، استعداد، علاقه و امكانات خود در برنامهريزي، در نهايت قرار دادن كارها و فعاليتهايي كه رسيدن به اهداف را ممكن ميسازد در برنامه روزانه و هفتگي، ماهيانه و سالانه. رسيدن به موفقيت در زندگي به نگرش و طرز تفكر ما بر ميگردد. طبيعي است كه چنانچه همهچيز بر وفق مراد باشد و امور آنگونه كه انتظار است پيش برود، اهداف محقق خواهد شد، اما در واقع هنگام برخورد با موانع و تنگناهاست كه ظرفيت آدمي در بوته آزمايش قرار ميگيرد و چنانچه در اين آزمون سربلند بيرون آيد پاداش ارزندهاي كه همانا شادي است نصيبش ميشود. انسان در برخورد با مشكلات بايد ترديد درباره خود را رها كند و از بدترين موقعيت ممكن، بيشترين بهره را نصيب خود كند و در نامساعدترين موقعيتها، كوچكترين فرصتها را دريابد و از آن در جهت ايده آل و آرمان خود سود ببرد. كودكان معمولا دنيا را آكنده از بداقباليها و نابسامانيها تصور نميكنند. آنها به اندك بهانهاي از ته دل ميخندند و موانع و تنگناها را زود از سر ميگذرانند. اگر روزي يك برف سنگين سبب شود كه برنامه شان به كلي به هم بخورد، آن را به بدشانسي خود نسبت نميدهند. چرا ما در بعضي از جهات از كودكان تقليد نكنيم كه طبيعي و ساده زندگي ميكنند و بهطور غريزي شاد هستند. زندگي كردن موفق و شاد وقتي به دست ميآيد كه با برنامهريزي از فرصتها و لحظهها براي زندگي ايده ال به نحو مطلوب استفاده كنيم و نگذاريم روزها از پس يكديگر گذر كنند و ما هيچ بهرهاي از آن نبريم كه قطعا در آينده ممكن است خسران بزرگ نصيب مان شود. پس بايد از لحظه لحظه زندگي استفاده نمود و براي آن برنامه داشت و بدانيم از زندگي چه چيزي را ميخواهيم.