1351-33

1351-32

سفر پرباری داشتیم! به سانفرانسیسکو. می خواستیم در جلسه ی تجلیل از زنده نام دکتر محمد مصدق که روز بیست وهشتم آپریل در برکلی به وسیله ی دانشگاه شیکاگو (یکی از سه دانشگاه شیکاگو) برگزار میشد شرکت کنیم بنابراین فرصت را برای یک شب شعرخوانی و عرضه دو DVD باران نور مغتنم بشمریم و منصورتائید هنرمند شایسته عهده دار این مهم شد و شبی با «فرهنگ فرهی» را در سانترال استیج برگزار کرد. سالن کوچکی است اما هرازگاه یکبارمهمان عالیقدری مثل کیهان کلهر، استاد علیزاده و … و … و … را برای اجرای برنامه دعوت میکند روز 26 آپریل را به من اختصاص داده بود که به علت شرکت هنرمندان جوان موسیقی شب شورانگیزی بر پا شده بود آن شب روهان پارسا (خواننده) شرکت داشت و پریسا واله، بابک کاتوزی آهنگساز و نوازنده پیانو و شهرام یزدانی دودوک و دپن فلوت می نواخت.

1351-27

در این مجلس مهدی اکبری شرکت داشت که علاقه ی مفرطی دارد به تربیت و تجهیز هنرمندان.
یادم هست که بیشتر از بیست سال پیش از آلدوش حمایت می نمود که خواننده ای پرتوان بود ودلها را تسخیر می کرد که این روزها در فرانسه است اما اکبری کارش را گرچه مدتی رها کرده بود دنبال کرد و امروز به حمایت پریسا واله پرداخته است که صدایی مستعد دارد در این جلسه مخلص به شعرخوانی پرداخت ویادآور شد که سالهای سی چه تلاشی مینمودیم برای به کرسی نشاندن تئوری نیما یوشیج پدر شعر امروز که مخالف بسیار داشت که از آن جمله بودند ادیبان و شاعران و گردانندگان صفحه های شعر مجله ها که هواداران سرسخت شعر کلاسیک بودند و شعر به اصطلاح خودشان شعر نو را به مسخره می گرفتند جنگ وستیز و جدال بین قدیمی ها  و جدیدی ها بالاگرفت اما دیدیم به تدریج که شعر به اصطلاح نو جای شعر سنتی راگرفت.
من یادآور شدم که شعرکهنه و نو ندارد. شعر یا شعر هست یا نیست چه کسی این شعر رودکی هزار سال پیش را شعر کهنه می شناسد:
مرا بسود وفرو ریخت هرچه دندان بود
نبود دندان لا، بل چراغ تابان بود
سپید سیم رده بود و قطره باران بود
ستاره ی سحری بود و در و مرجان بود

1351-28

سرانجام شعر به اصطلاح نو پیروز شد… صفحه های مجله ها جای سروده های کلاسیک اشعار به اصطلاح نو را گرفت و مبارزه ای جانانه بر پا شد… از یک سو استاد زنده یاد عبدالرحمن فرامرزی در کیهان به دفاع از سنت گرایان پرداخته بود واز سوی دیگر دکتر صدرالدین الهی که از دوستان استاد فرامرزی هم بود به مصاف با او در کیهان پرداخت.. سنت گرایان دیگر از مقابله با نوسرایان انصراف جستند، دیگر همه جا این نوسرایان بودند که میدان دار بودند اما می بینید که غزل حرمت و اعتبارش محفوظ ماند و بسیاری از شاعران از جمله سایه (هوشنگ ابتهاج) و اخوان ثالث و… در هر دو زمینه ی شعرسنتی و شعر نیمائی شعر سرودند که در هر دو قلمرو صاحب شیوه هستند و پرتوان.
بعد خانم روهان پارسا ترانه خواند و با صدایی پرتوان… سپس پریسا واله … بهر روی شبی پرهیجان بودو تا ساعت یازده به طول انجامید… روز 28 اپریل مجلس تجلیل و جمع آوری پول و حراج بنام دکتر محمد مصدق بود، پرزیدنت دانشگاه که بانوئی با موهای سپید و چهره ای روحانی بود و بسیاری از فرهیختگان و مدیران برجسته شرکت های تخصصی معتبر و محققان تراز اول ایرانی در مجلس شرکت داشتند وهمچنین دکتر حمید اکبری رئیس دانشکده مدیریت دانشگاه و همسرش آذر که مدرسه ی کودکان را در شیکاگو اداره می کند و شوهرش راکه مسئولیت برگزاری مجالس مصدق را عهده دار است حمایت میکند. در این جلسه پرزیدنت دانشگاه شیکاگو سخنرانی کرد و یادآور شد که بزرگترین تالار دانشگاه به نام مصدق و با عکسی دائم از این مرد بزرگ گشایش می یابد. تالاری که هر روز حدود دوهزار تن درآن تردد میکنند.
در این جلسه دکتر فخرالدین عظیمی و دکتر محسن معظمی سخنرانی کردند کریستین Leme بانوئی امریکایی که ده ماهی در دانشگاه جندی شاپور تدریس میکرد و ظرف این مدت فارسی را فرا گرفته بود… ترانه هائی خواند با صدای لطیف و هیجان آمیز و سپس ارکستری مرکب از دکتر مهوش گرامی نوازنده خلاق و توانای سنتور و پاکپور نوازنده ی ویولن، منوچهر قنبری تار، سیامک پویان نوازنده ی پرتوان تنبک و محمد نژاد نوازنده ی نی و دف و جوانی که آواز خواند. سپس حراج آغاز شد که یک قالیچه ابریشم، یک تابلو از الخاص نقاش پرآوازه، یک طرح از چهره ی زنده یاد مصدق و… و … به فروش رسید.
یادآوری کنم که دانشگاه برای ساختن دیوار مصدق در تالار دانشکده حقوق دانشگاه 250 هزاردلار بودجه نیاز دارد که با برگزاری جلسات واشنگتن، برکلی، لوس آنجلس و … تامین خواهد شد و تاکنون بیش ازدو سوم بودجه فراهم آمده.
درآخرهای جلسه کیک بزرگی آوردند که رودی بختیار که گرداننده ی جلسه بود افتخار بریدن کیک را به مخلص داد که برای من به راستی باعث سرفرازی و مباهات بود.

1351-30

در روزهائی که در سانفرانسیسکو بودیم یک جشنواره ی رنگین و پرشکوه رقص سرخ پوست ها برگزار شد که مناسبت آن مناجات برای حفاظت کره زمین بود… شصت،هفتاد نفر زن ومرد سرخ پوست با لباسها و آرایش خاص با هفت هشت طبال می رقصیدند وجمعیت عظیمی را به خود جذب کرده بودند. رقص و گاه آواز جمعی سرخ پوست ها هیجان پرشکوهی ایجاد کرده بود… و شگفتا که چه حیرت انگیز بود،خسته نمیشدند و با شور وشوق و طراوت وشادابی می رقصیدند و حتی لحظه ای از پا نمی افتادند…
به هر روی سفر پر هیجان و با شکوه و فراموش نشدنی ئی بود…
ناگفته نماند که رئیس شهربانی (شریف) سانفرانسیسکو یک ایرانی متشخص و محبوب است که میگفت هموطنان من به همراهی دو سه امریکایی پرونده ای برای من ساختند و مرا  به دادگاه کشیدند… وماهها بیکارم کردند به این اتهام که همسر و بچه هایم را ابیوز کرده ام که یاری جامعه ی ایرانی خاصه ستار دلدار مدیر و بنیانگذار تلویزیون آپادانا حکم برائت مخلص را دادگاه صادر کرد و مرا از شرمساری نجات داد.
در مجلس مصدق بنفشه صیاد با غزل ریتمیکی از مولانا چنان ماهرانه رقصید که  بر جمعیت مسلط شد بعد از پایان رقص با یک ترانه هیجان آمیز به خواست پیگیرانه ی حاضران دوباره رقصید که شور و هیجان بسیار پدید آورد.

1351-31