1677-44

به ایرج مهدیان اجازه خواندن در کیش را ندادند

1677-45

ایرج مهدیان در طی سالهای گذشته، بارها به ایران سفر کرده و به دیدار خانواده و دوستان خود رفته است.
ایرج بسیار مشتاق اجرای کنسرت هایی در ایران بود، در عین حال در جشن ها و عروسی های خصوصی حضور یافت و خاطره ها را برای هزاران نفر زنده کرد ولی همچنان در پی یافتن راهی برای کنسرت ها بود، تا یک سرمایه گذار جوان با او قراردادی امضا کرد که مهدیان در کیش در یک کاباره بزرگ و مجهز بسبک مولن روژ، تا 6 ماه برنامه داشته باشد. ظاهرا موافقت بعضی مقامات هنری محلی را هم دریافت کرد، ولی بعد از ارائه پوسترهایش، ناگهان خبر آمد که مهدیان حق اجرای برنامه را ندارد و بسیاری از دوستداران اش که برای دیدن برنامه هایش به کیش رفته بودند ناکام برگشتند.

بهار خواننده باسابقه دوباره فعال شد

1677-47

بهار خواننده خوش صدایی که فعالیت های هنری خود را در ایران در زمان نوجوانی آغاز کرد و بدلیل شباهت صدایش به عهدیه به فیلم های ایرانی هم راه یافت، بعد از کوچ به امریکا، یک آلبوم کامل به بازار داد، اجرای کنسرت هایی را درکاباره های معروف ایرانی در امریکا آغاز نمود در ضمن بعنوان یک میکاپ آرتیست در پشت صحنه سریال های امریکایی فعال بود و با رکود موزیک، همه وقت خود را برای آن رشته گذاشت و با درآمد خوب آن زندگی راحتی برای خود ساخت.
عشق به خواندن همیشه با بهار بود و اخیرا ضمن فعالیت درجامعه امریکایی بعنوان میکاپ آرتیست، خواندن را هم با آثاری جدید آغاز کرده ویک تهیه کننده امریکایی اورا به خواندن آهنگهایی به زبان انگلیسی تشویق کرده است.

شیر درخانه پروین آتابای!

1677-49

هفته قبل وقتی پروین آتابای بنیانگذار NITV و چهره همیشه آشنای شهر، صبح چشم گشود و درخانه خود در بالای تپه های رو به مالهالند در انتهای رسیدا بلوار، با یک شیر کوهی روبرو شد که چشم به درون اتاق ها دوخته بود. پروین بلافاصله پلیس و سازمان حمایت از حیوانات را خبر کرد، ساعتی بعد همه آمدند و معلوم شد که این شیر سرراه خود قربانیانی را پشت سر گذاشته و خوشبختانه به موقع محاصره شد و از محل دور شد.
دراین مدت شبکه های تلویزیونی امریکایی در لس آنجلس هم از این لحظات فیلم و عکس پخش کردند و پروین می گفت من نگرانی ام این بود که به کسی و به حیوانات خانگی، به پرنده ای حمله نکند و در ضمن خودش را هم بدون زخمی کردن به میان جنگل باز گردانند.

پسر گم شده فرخزاد در یک آسایشگاه بستری است

1677-50

رستم پسر فریدون فرخزاد در آلمان در یک آسایشگاه روانی بستری است.
رستم درواقع ثمره ازدواج فرخزاد با آینا یک خانم آلمانی بود که دخترشان در همان ماه اول تولدش از دست رفت و رستم نیز شرایط عادی نداشت و مادرش سرپرستی او را عهده دار شد.
فرخزاد دو سه بار کوشید تا رستم را به ایران ببرد ولی پزشکان اجازه ندادند و از آن تاریخ میان پدر و پسر جدایی افتاد.
اخیرا دوستان سابق آلمانی فرخزاد اطلاع دادند رستم که حدود 50 ساله است در یک آسایشگاه در آلمان بستری است، قدرت راه رفتن و سخن گفتن ندارد و از مادرش هم هیچکس خبری در دست ندارد.

شاعر نقره ای در جشنواره تیرگان

1677-51

هوشنگ توزیع و گروه خوب بازیگرانش پس از اجرای بسیار موفق در فستیوال فرهنگی «تیرگان» در شهر تورنتو در کانادا، به لس آنجلس بازگشته اند تا برای اجرای جدید خود در 25 ماه اگوست آماده شوند.
نمایش کمدی- دراماتیک شاعر نقره ای نوشته ی هوشنگ توزیع یکبار دیگر در لس آنجلس بروی صحنه میرود.
یکشنبه 25 ماه اگوست صحنه ی «Gindy Auditorium» شاهد نمایشی خواهد بود که در اجراهای اولیه ی خود مورد مهر و محبت و تحسین تماشاگران، دوستداران تئاتر و منتقدین قرارگرفته است. در این اثر که با نگاهی به زندگی «فریدون فرخزاد» شومن محبوب و فعال سیاسی سرشناس نوشته شده است، در کنار هوشنگ توزیع که نقش فرخزاد را بعهده دارد، گروهی از هنرمندان جوان، صمیمی و پراستعداد، نقشهای مختلفی را بازی میکنند، میرقصند و آواز میخوانند. آهنگهای موجود دراین نمایش تماما بازسازی و توسط بازیگران بازخوانی شده اند.
همکاران این نمایش عبارتند از: آرین ریسباف- ناکتا پهلوان- عرفان ملکوتی – شادی معینی نژاد- کوثر عباسی (سرپرست گروه رقص)، محمد کاظمی (سرپرست گروه موسیقی)، وحامد پورساعی خواننده و نوازنده گیتار.

جشنواره تیرگان – تورنتو
شاعری که به دیدن نمایش «شاعرنقره ای» آمد

1677-52

از ویژگیهای جشنواره ها یکی هم این است که دوستان قدیمی را و چهره های هنری و فرهنگی را می یابی و چه غنیمت است این دیدارهای از پیش تعیین نشده.
یدالله رؤیائی، شاعر نامدار، که بزرگداشتی به حق برایش ترتیب داده بودند در میان میهمانان این جشنواره بود که دیدارش هرچقدر هم کوتاه، دلنشین و نوستالژیک بود. و «رؤیایی» هنوز قبراق و گویا و پویا، در کنار شعرخوانی هایش در برنامه های دیگر حضور پیدا میکرد و خاطره میساخت.

همه چیز از یک زمین خوردگی آغاز شد
«امیرمجاهد» تهیه کننده نام آشنای سینما، تحت مراقبت های ویژه پزشکی قرار دارد

1677-53

امیرمجاهد(برادر فرزان دلجو) که فیلمهای ماندگار جوانگرایانه را در تاریخ سینمای ایران به نام خود به ثبت رساندند، این روزها در بخش مراقبت های ویژه بیمارستان، حالش رو به بهبود است. به توصیه پزشکان ملاقات ها محدود و تنها همسر او و برادرش اجازه دارند که بر بالین او حاضر شوند.
اتفاق از یک زمین خوردگی آغاز که به شکستن زانوهای «امیرمجاهد» منجر گردید.
عمل جراحی های گوناگون باعث شد تا (مجاهد) مدتها در بیمارستان باقی بماند و همسرمهربانش «ناهید مجاهد» در تمام مدت در کنار او نشست و گفت تا «امیر» را صحیح و سالم به خانه باز نگرداند آرام نمی گیرد.
گفتنی است که «فرزان دلجو» چهره نام آشنای سینمای ایران ضمن سرکشی مرتب به برادرش مقدمات ساخت یک فیلم سینمایی برای بازار جهانی را آماده می کند…

چرا ظنین ؟ 8 شب جمعه در لس آنجلس
ساعت 30/7 صبح شنبه در ایران

1677-54

هفته قبل در اعلام ساعات پخش برنامه چرا ظنین، اشتباهی رخ داد، که درواقع این برنامه با اجرای محسن نادری نژاد همه هفته ساعت 8 شب جمعه از کانال یک در لس آنجلس و ساعت 30/7 صبح شنبه در ایران پخش میشود که به مسائل اجتماعی و سیاسی روز می پردازد.

 تریبون آزاد هنری

1677-43

چرا از کنسرت های بی مایه و بدون هدف که اغلب با لب زدن خواننده، ارکسترهای تزئینی ترانه های بی معنا همراه است نمی نویسید؟
چرا سرود ای ایران درکنسرت های اخیر شنیده نمیشود؟
چرا عده ای دست اندرکار تئاتر، می کوشند مردم را به نمایشات تخته حوضی و لاله زاری عادت بدهند و مردم را از تیاتر واقعی و اصیل دور کنند؟

ثریا صفائی – لس آنجلس
اگر مجله جوانان باهنرمندان رودروایستی دارد، اگر مجله جوانان نمی خواهد با انتقاد از کنسرت ها و نمایشات، کسی را دلخور کند و یا آگهی های خود را از دست ندهد، من پیشنهاد می کنم، انتقاد را به خوانندگان مجله جوانان بسپارید، مجله جوانان یک نشریه مسئول است که حدود 20 سال در ایران و 33 سال درخارج از ایران منتشر میشود، همه هنرمندان شهرت و ماندگاری خود را چه در ایران و چه درخارج مدیون مجله جوانان هستند که هیچگاه سعی نکرد بسیاری از حوادث منفی آنها را رو کند و بیشتر به مسائل مثبت و موفقیت هایشان پرداخته و شاید دست به عصا راه رفتن اش منطقی باشد، ولی با اینحال مجله جوانان مسئول است خصوصا در زمینه مسائل هنری نقد و بررسی داشته باشد، مردم را آگاه بکند.
در نهایت خیلی ها پیشنهاد می کنند که انتقاد را به خوانندگان آگاه خود بسپارید چرا می گویم آگاه؟ چون یک منتقد باید خود با آگاهی بنویسد باید وجدان داشته باشد، نباید دشمنی بکند. چون نقد و بررسی به تعالی آثار هنری کمک می کند. من در طی چند سال اخیر شاهد کنسرت هایی با خوانندگان داخل ایران بودم، که بیشترشان لب میزدند، بدلیل ملاحظات خاص خود اجازه ورود دختران بی حجاب و کم حجاب را بروی صحنه نمی دادند و با آنها عکس نمی گرفتند، اجازه اجرای سرود ایران را نمی دادند، ردیف های مهم سالن در اختیار فامیل و دوستان و یاران شان آمده است و گاه ترانه هایی می خوانند که ضد جامعه خارج است، ولی مردم داخل سالن چنان غرق قردادن هستند که معنای آن را نمی فهمند.
همین مشکلات و مسائل درمورد تئاتر هم وجود دارد، کم کم راه بروی نمایشات داخل و استندآپ کمدی های تولید داخل ایران هم باز شده،آنها براحتی روی صحنه ها، به تبلیغ هدف های حکومتی در ایران وکوبیدن ایرانیان خارج می پردازند و هیچکس هم صدایش در نمی آید.
از سویی نمایشاتی که در چند سال اخیر روی صحنه آمده بجز دو سه مورد خاص از حرفه ای های با سابقه، همه کارها غیرحرفه ای، بدون هدف، پر از هجویات دور از اخلاق و منش ایرانی بوده و بمرور می کوشند تا مردم بویژه خانواده ها و افراد مسن تر را به اینگونه نمایشات تو خالی و با هدف خنداندن مردم به هر بهانه و با حرف و لفظ و سخنی عادت بدهند.
یادتان هست کارهای با ارزشی چون محاکمه سینما رکس، بوی خوش عشق، فالگوش، زندگی درکنار اقیانوس آرام، زیر پوشش حجاب؟ باعث شرمندگی جامعه ایرانی است که اغلب این نمایشات در سه سال اخیر حتی از سطح تخته حوضی های دوران قاجاریه هم پائین تر است و نمایشات لاله زاری در برابرشان آبرو دارند.
خواهش می کنیم، چارچوبی برای نقد و بررسی این کارها تعیین کنید و اجازه بدهید مردم به این بررسی ها بپردازند تا هم قدر حرفه ای ها را بدانیم و هم مچ غیرحرفه ای ها را باز کنیم.